در طلب علم - ۲
و آنكه باعمال جوارح تعلق دارد، دو قسم باشد: یكی كردنی و یكی ناكردنی؛
و اما علم كردنی چنین بود كه: چون چاشتگاه مسلمان شود، آن وقت را كه نماز پیشین آید، واجب بود بر وی علم طهارت و نماز آموختن، آن مقدار كه فریضه است ازین دو علم، و اما آنچه سنت [مستحب] است علم آن سنت است نه فریضه. اگر مثلا بنماز شام رسد، آنگاه علم نماز شام واجب شود: كه بداند كه آن سه ركعتست، و پیش از آن واجب نشود. چون بماه رمضان رسد، علم روزهٔ رمضان واجب شود: اینقدر كه بداند كه نیت كردن واجبست، و از وقت صبح تا فرو شدن آفتاب خوردن و مباشرت كردن [جماع كردن] حرام است. و اگر بیست دینار زر دارد، علم زكوة در وقت واجب نشود، لكن آنوقت را كه سالی تمام شود واجب گردد كه بداند كه زكوة آن چندست و بكه باید دادن و شرط آن چیست.
و علم حج واجب نشود، تا آنگاه كه حج خواهد كرد: كه وقت آن در جملهٔ عمر است. و همچنین هر كار كه پیش میاید، بدان وقت علم آن واجب میشود: مثلا چون نكاح خواهد كردن، علم آن واجب شود، چنانكه بداند كه حق زن بر شوی چیست، و در حال حیض مباح نیست صحبت كردن، و پس از حیض تا طهارت نكند، و همچنین آنچه بدان تعلق دارد. و اگر بمثل پیشهٔ دارد، علم آن پیشه بر وی واجب شود. تا اگر بازرگان بود علم ربوا [زیادی، ربا] بر وی واجب شود، بلكه واجب شود كه جمله شروط بیع [خرید و فروش] بداند، تا از بیع باطل حذر تواند كرد.
و برای این بود كه عمر – رضی الله عنه – اهل بازار را درّه [تازیانه] همی زد و بطلب علم میفرستاد،