Untitled Document

پیدا كردن تفكر در عجایب خلق خدای تعالی - آیت دیگر - ۲

و پشه را الهام دهد تا بداند كه غذاء وی خون و پوست تست، ویرا خرطومی تیز و باریک و مجوف بیافرید كه تا بپوست تو فرو برد و آن خون میكشد، و ویرا حسی نیز بداد تا چون دست بجنبانی كه ویرا بگیری بداند و بگریزد، و ویرا دو پر لطیف بیافرید تا بتواند پریدن و زود بتواند گریختن و زود باز تواند آمدن اگر ویرا عقل و زبانستی چندان از فضل و عنایت آفریدگار شكر كندی كه همه آدمیان عجب مانندی، لكن پیوسته بزبان حال شكر میگوید و تسبیح میكند، وَلَٰكِنْ لَا یَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ [ولی تسبیح آنها را فهم نمیكنند]؛ و این جنس عجایب نیز نهایت ندارد، كرا زهره آن بود كه طمع آن كند كه از صد هزار یكی بشناسد و بگوید، چه گویی، این حیوانات با شكلهای غریب و صورتهاء عجیب و لونهاء مختلف و اندامهاء راست خود آفریدند خویشتن را یا تو آفریدی ایشان را؟ سبحان آن خدایی كه با این روشنی چشمها را كور تواند كرد تا نبینند و دلها را غافل تواند داشت تا نیندیشند، بچشم سر می بینند و بچشم دل عبرت نگیرند سمع ایشان معزولست از آنچه باید شنید، تا هم چون بهایم جز آواز نشنوند و در زبان مرغان كه در وی صورت حروف نبود راه نبرند، و چشم ایشان معزول از دیدن آنچه باید دید تا هر خط كه آن حروف و رقوم و سیاهی و سپیدی نبود نبینند، و این خطهای الهی كه نه حرفست و نه رقم، بر ظاهر و باطن هم درهاء عالم نبشته است راه بدان نبرند، در آن خایهٔ مورچه كه چند ذره ای بیش نیست نگاه كن و گوش دار تا چه میگوید، كه بزبان فصیح فریاد همی كند كه: ای سلیم دل، اگر كسی صورتی بر دیواری كند از استادی و نقاشی وی بتعجب فرو مانی؟