Untitled Document

در فضیلت صوم مطلق - برگرفته از كتاب ریاض الناصحین -۴

 پس ای برادر روزه را لازم گیر و اگر نتوانی باری گاه گاهی نفس را خلاف كن بروزه داشتن و نظر كن كه روزه را چه فائدهاست تا بكی در بند وایه نفس باشی صدوبست اند هزار نقطه نبوت كه بخلایق فرستاده اند همه بخلاف نفس فرموده اند یک قدم بر متابعت نفس و هوا ننهاده اند و همیشه كمر مخالفت نفس و هوا بر میان جان بستند حكایت نقل ست كه مالک دینار رحمه الله علیه چهل سال در بصره بود هرگز خرما نخورد بعد از چهل سال آرزوی خرما در نفس وی پدید آمد و او منع میكرد و نمیداد شبی آوازه داد كه مالک خرما بخور و نفس را از بند بیرون آر مالک با نفس گفت اگر موافقت كنی با من یک هفته كه هیچ نخوری نه شب و نه روز ترا باین آرزو رسانم نفس موافقت كرد بعد ازان مالک خرما بخرید و بمسجدی شد تا خرما بخورد كودكی پدر خود را آواز داد كه ای پدر جهودی در مسجد شد بخرما خوردن پدر كودک چوب برداشت و بمسجد آمد مالک را دید خجل شد و در پایش افتاد و گفت معذور دار كه كودک غلط كرده است و شما را نشناخته است و نیز درین محله بروز جز جهودان چیزی نمیخورند باقی روزه دار باشند كودک پنداشت كه جهودیست مالک گفت ای عزیز تو خاطر فارغ دار كه زبان غیب ست پس مالک گفت الـٰهی خرما نخورده نام جهودی بر من نهادی اگر بخورم خود با من چی كنی بعزت تو هرگز خرما نخورم حكایت نقل ست كه رابعه عدویه رحمه الله علیهما پیوسته روزه داشتی یک بار یک هفته هیچ نیافت و عبادت كرد شب هشتم گرسنگی غالب شد و نفس فریاد برآورد كه مرا چند رنجانی ناگاه یكی در بزد كاسه طعام آورده بود رابعه آنرا بگرفت و بنهاد تا چراغ آورد چون چراغ آورد گربه طعام ریخته بود رفت تا كوزه آب آرد چراغ بمرد كوزه برداشت و خواست تا آب خورد كوزه از دست وی در افتاد و بشكست