در بیان سبب احتیاج آدمی بكالبد - ۲
و كالبد وی مركبست از آب و خاک و حرارت و رطوبت، و بدین سبب ضعیف است، و در خطر هلاكست، از درون بسبب گرسنگی و تشنگی، و از بیرون بسبب آتش و آب و بسبب قصد دشمنان و ددگان و غیر آن؛ پس ویرا بسبب گرسنگی و تشنگی بطعام و شراب حاجت افتاد، و بدین سبب بدو لشكر حاجت بود: یكی ظاهر، چوندست و پا و دهان و دندان و معده، و یكی باطن، چون شهوت طعام و شراب؛ و ویرا بسبب دفع دشمنان بیرونی بدو لشكر حاجت افتاد: یكی ظاهر چون دست و پا و سلاح، و یكی باطن چون خشم و غضب. و چون ممكن نباشد غذاییرا كه نبیند طلب كردن، و دشمنی كه نبیند دفع كردن، ویرا بادراكات حاجت افتاد: بعضی ظاهر و آن پنج حواس است: چون چشم و بینی و گوش و ذوق و لمس، و بعضی باطن و آن نیز پنج است، و منزلگاه آن دماغست: چون قوت خیال، و قوت تفكر، و قوت حفظ، و قوت تذكر، و قوت توهم؛ هر یكی را از این قوتها كاریست خاص و اگر یكی بخلل شود، كار آدمی بخلل شود، در دین و دنیا.
و جمله این لشكرهای ظاهر و باطن بفرمان دل اند. و وی امیر و پادشاه همه است: چون زبان را فرمان دهد، در حال سخن گوید؛ و چون دست را فرمان دهد بگیرد و چون پای را فرمان دهد برود؛ و چون چشم را فرمان دهد، بنگرد؛ و چون قوت تفكر را فرمان دهد، بیندیشد؛ و همه را بطوع و طبع مطیع و فرمان بردار او كرده اند، تا تن را نگاهدارد چندانی كه زاد خویش برگیرد، و صید خویش حاصل كند، و تجارت آخرت تمام كند، و تخم سعادت خویش بپراكند. طاعت داشتن این لشكر دل را، بطاعت داشتن فرشتگان ماند حق تعالی را، كه خلاف نتوانند كردن در هیچ فرمان، بلكه بطبع و طوع فرمان بردار باشند.