در حقوق مسلمانان و خویشاوندان و همسایگان و بندگان - ۳
حق هفدهم آنكه نشست و خاست و دوستی با درویشان دارد، و از مجالست توانگران حذر كند.
حق هژدهم آنكه جهد كند تا شادی بدل مسلمانی رساند، و حاجتی از آن وی قضا كند.
حق نوزدهم آنكه بهر كه رسد بسلام ابتدا كند، پیش از سخن، و دست وی بگیرد.
حق بیستم آنكه كسی را عطسه آید گوید: الحمد لله.
حق بیست و یكم آنكه ببیمار پرسان [بیمار پرسان- عیادت] شود كسی را كه آشنا بود، اگر چه دوست نبود.
حق بیست و دوم آنكه از پس جنازه وی برود.
حق بیست و سوم آنكه بزیارت گورها رود، تا دعا كند ایشانرا، و بدان عبرت گیرد، و بداند كه ایشان از پیش برفتند و وی بزودی برود و جای وی همچون جای ایشان باشد.
سخن گفتن اندر باطل و معصیت
اما باطل آن بود كه اندر بدعتها سخن گوید، و معصیت آن بود كه حكایت فسق و فساد خود و آن دیگران بگوید، و محاسن شراب و فساد حكایت كند، یا مجلسی كه اندر آن مناظره رفته باشد میان دو كس كه یكدیگر را فحش گفته باشند و برنجانیده، یا احوالی حكایت كند در فحش كه از آن خنده آید: این همه معصیت بود نه چون آفت اول، كه آن نقصان درجه باشد. و رسول- صلی الله علیه وسلم- گفت كه: «كس بود كه یک سخن بگوید كه از آن خود باک ندارد و آنرا قدری نشناسد، و آن سخن وی را همی برد تا بقعر دوزخ، و باشد كه سخنی بگوید و بدان باک دارد و آن سخن وی را همی برد تا ببهشت».