پیدا كردن پندار و علاج آن - ۳
طبقه سیم صوفیانند، و اندر میان هیچ قوم چندان غرور نباشد كه اندر میان ایشان، كه هر چند راه باریكتر باشد و مقصود عزیزتر بود غرور بیشتر راه یابد:
و اول تصوف آنستكه سه درجه حاصل كرده بود، یكی آنكه نفس وی مقهور شده باشد و اندر وی نه شهوت مانده بود و نه خشم. نه آنكه از اصل بشده بود ولیكن مغلوب شده باشد تا اندر وی هیچ تصرف نتوان كرد جز باشارت بر وفق شرع، چون قلعه كه گشاده شود و اهل آن قلعه را نكشند ولیكن منقاد شوند، قلعه سینه وی هم چنین بر دست سلطان شرع فتح افتاده بود؛ دوم آنكه این جهان و آن جهان را از پیش برخاسته بود، و معنی این آنست كه از عالم حس و خیال برگذشته بود، كه هر چه اندر حس و خیال آید بهایم را اندران شركتست و همه نصیب شهوت و شكم و فرج است، و بهشت نیز نصیب آن عالم حس و خیال بیرون نیست، كه هر چه جهت پذیر بود و خیال را با وی كار باشد نزدیک وی همچنان شده بود كه گیاه نزدیک كسی كه لوزینه و مرغ بریان یافته بود، چه بدانسته بود كه هرچه اندر حس و خیال آید خسیس است و نصیب ابلهان باشد: وَأَكْثَرُ أَهْلِ الْجَنَّةِ الْبُلْهُ [بیشتر مردم بهشت نادانانند]،
سوم آنكه همگی وی را حق تعالی و جلال حضرت وی گرفته بود، و این آن باشد كه جهت را و مكان را و حس را و خیال را با وی هیچ كار نبود، بلكه خیال و حس و علمی را كه ازین خیزد با وی همچنان كار باشد كه چشم را باواز و گوش را بالوان، كه بضرورت ازان بی خبر بود، چون بدینجا رسید بسر كوی تصوف رسید، و ورای این مقامات و احوال باشد ویرا با حق تعالی كه ازان عبارت دشوار توان كرد: