Untitled Document

آداب متوكل چون كالا دزد ببرد - ۳

و هم چنین اگر كسی نانی میبرد تا بدرویش دهد درویش رفته باشد كراهیت داشته اند با خانه بردن و بخوردن، بدوریش دیگر داده اند.

ادب پنجم آنكه بر دزد و ظالم دعای بد نگوید، كه بدین هم توكل باطل شود و هم زهد كه هر كه بر گذشته تاسف خورد زاهد نبود. ربیع بن خثیم را اسبی ببردند كه چندین هزار درم ارزید، گفت می دیدم كه میبردند، حاضران كه بودند بر وی دعای بد كردند، گفت مكنید كه من ویرا بحل كردم و بصدقه بوی داده ام، یكی را گفتند ظالم خویش را دعای بد كن، گفت ظلم بر خویشتن كرده است نه بر من، ویرا آن شر كفایتست زیادت نتوانستم گفت بر وی. و در خبرست كه: «بنده بر ظالم دعاء بد میكند تا حق خویش بتمامی قصاص كند، و باشد كه ظالم را چیزی بر وی بماند!»

ادب ششم آنكه اندوهگن شود برای دزد و شفقت آرد بر وی كه بر وی معصیتی برفت و در عذاب آن گرفتار شود، و شكر كند كه وی مظلومست و ظالم نیست، و آن نقصان كه در مال افتاد در دین نیفتاد، و اگر اندوه كسی كه معصیتی را حلال داشت دل را مشغول نكند از نصیحت و شفقت بر خلق دست بداشته بود. فضیل پسر را دید كه كالاش ببرده بودند میگریست، گفت: بر كالا می گریی؟ گفت: نه، برای آن مسكین كه چنین كاری بكرد و در قیامت ویرا هیچ حجت نبود!