Untitled Document

در مورد رفیق بد - ۱

فصل آخر اكنون بدانید برادران و عزیزان من كه هیچ كار و هیچ چیز نیست كه نه آن كار و آن چیز را نفع و ضرر است هر كه نفع و ضرر آن كار از هم باز نداند هرگز نفع آن نیابد چون كسی را یار و قرین نیک افتد فرا خور باشد و زود بمقصود رسد و از حدیث نشست و خاست كه قومی با یكدیگر می نشینند چاره نیست كه آدمی را از هم نَفْسی چاره نیست زیرا كه پدر ما آدم صلوات الله علیه در بهشت بود و هرگز ممكن نیست كه كسی در دنیا جایی خواهد یافت خوشتر و خرّمتر و دلكشای تر از بهشت چون آدم را در آنجا مونسی می بایست از هم جنس خویش كسی را نرسد كه گوید ما را به هم نفس نیاز نیست چون چنین است لابد از هم نفسی و یاری و قرینی چاره نیست اكنون سخن اینجاست تا بدانی كه یار و قرین نیک كیست تا روزگار بر تو تباه نكند چنانكه ازان آدم كرد صلوات الله علیه آدم از خدای تعالی مونسی می خواست خدای تعالی حوا را از پهلوی چپ آدم بیافرید گفت تا همجنس تو باشد تا ترا دل نگیرد و صفت آدمی چنین است كه بی مونس زندگانی نتواند كرد لابد هم قرین بباید و قرین شاخی باشد از مرد و هر كرا قرین نیک آمد سعادت دو جهانی او برآمد و هر كرا قرین بد افتاد هلاک از روزگار او برآمد پس حمد باید كرد با قرین نیک و نشست و خاست تو با نیک مردان باشد تا روز قیامت حسرت و ندامت نباید خورد و اگر قرین بد باشد می باید گفت (یَا لَیْتَ بَیْنِی وَبَیْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرِینُ) هر آفتی كه مردم را پیش آید از قرین بد پیش آید و هر نیكویی كه یابد از قرین نیک یابد و قرین نیک و بد در اصل و نسب و خویشی و قرابتی نبسته است زیرا كه هیچ قرابتی و نزدیكی از آدم صلوات الله علیه بیشتر نخواهد بود كه با حوا بودی مگر تا حوا آدم را از كجا بكجا افكند