فصل آخر - ۳
اكنون باز آمدیم بدین طریق أهل صلاح و نشست و خاست درویشان و كسی كه وی زاویه داری كند اول باری بدانكه زاویه داری كسی را مسلّم شود كه او رنگ هر كسی نگیرد و در راه دین و سنت راسخ بود و تلخ از شیرین باز داند و شور از ترش باز داند و بوی خوش از گند و حق از باطل و سنت از بدعت باز داند و كفر از ایمان باز داند و پاک از پلید باز شناسد و طاعت از معصیت و خیر از شر بداند آنگاه دَرِ زاویه باز گشاید تا هر مسافری از هر قوم و هر طبقه كه رسند بیاسایند سخت نیک باشد و هیچ كار فاضلتر از آسایش دل مسلمانان نیست خاصه كه غریب و أهل صلاح باشد و اگر كسی درِ سرای باز نهد تا غربا و مسلمانان را راحت رسد چنان باید كه آن مرد كه درِ سرای باز نهد عیب پوش مسلمانان باشد نه عیب بین ایشان و باید كه آن مرد كه درِ سرای باز نهد از بهر مهمان و مسافران چنان باید كه جوانمرد و سخی طبع باشد و هر كه در سرای وی شود از بهر نان پرده او ندرد و به مهمان هیچ طمع نكند و چیزی كه ویرا لابد بكار آید اگر دارد از وی دریغ ندارد و نان از سگ و گبر و جهود و ترسا باز ندارد زیرا كه هر كه می آید روزی خویش میخورد و بدانكه روزیء كسی بر دست تو بدو رسد پس منتی بر وی نتوان نهاد و چنان باید كه خود را جز حمالی نداند و اگر نه چنین باشد او را درِ سرای باز نهادن مسلّم نیست و چنان باید كه از بهر نانی كه بكسی دهی او را بسیاری رنجه نداری و از هیچ نوعی بر وی منت نه نهی و در اعتقاد و مذهب او تصرف نكنی و آن خویش نیز در سر او نكنی و چون بر راه راست باشی سخن هر كس در گوش نگذاری و هیچ مسلمانی نباشد كه او بیک تای نان نیززد هر وقت كه مؤمنی كه در سرای تو درآید هر مردُمی كه بتوانی كرد دریغ نباشد و هیچ خدمت و مراعات و شفقت از مهمان دریغ نباید داشت