فصل آخر - ۵
و هر چه كنند همه را استغفار حاجت باشد و اگر نكنند و استغفار لازم نه بینند شاخیست از ضلالت اما اگر كرده شود و استغفار بر آن واجب بیند باستغفار نیكو شود و در اصل می نگرد هر چه رسول صلی الله علیه وسلم و صحابه او نكرده اند نباید كرد و اگر كنی استغفار بر آن واجب باید داشت و اگر نه شاخی عظیم است از بدعت اما آنكسانی كه ایشانرا محبت غالب گردد ازان ایشان كار دیگر است و آن همچنان است كه كسی مسافر گردد یا بیمار گردد اگر دران كارهای وی بعضی تقصیر افتد معفو عنه باشد كسی كه دیو یا پری سایه بر وی افكنند قلم فتوی از وی برخیزد اگر دیگری را در محبت حق تعالی چنان غرقه شود كه ساعتی از خود فراتر شود بدان نیز با وی چیز نتوان گفت اما باید كه چنین باشد اما هر كه اینسخن بر دام بندد و نه این باشد زود بمقام زندیقی رسد اما اگر این بود زود بمقام صدیقی رسد و هر چه رنگ هوا دارد آن بهتر بود كه مرد محقق گرد آن نگردد و چنان باید كه درویشان كه چون بحلقه نشینند از بهر تعلیم علم نشینند تا با صحابه رسول صلی الله علیه وسلم ماننده كرده باشند نه از بهر بطر و سماع هوا آمیز آما از بهر بعلیم و یاد كرد حق سبحانه وتعالی باید نشست تا در مرغزار بهشت باشند آنگاه اگر در میان ایشان كسی را وقتی و حالتی باشد از سر آن حالت نعتی بر گویند كه با حالت وی راست آید و باحوال وی ساخته باشد آن زیانی ندارد زیرا كه جمله مشایخ آن روا داشته اند و كرده اند آنچه قومی بنشینند و در هیچ طاعت و عبادت نباشند مگر بسماع و بسیار وقت باشد كه نماز نیز در سر آن كنند و نشست و خاست همه در سرود گفتن و دف زدن و بالش زدن فرا سر آرند این هیچ كس از ارباب طریقت و اصحاب حقیقت مسلّم نداشته اند خاصه هر كرا باشد در حلقه درویشان نشانند