Untitled Document

محتسب - ۱

و شرط وی بیش از آن نیست كه مسلمان و مكلف باشد، كه حسبت حق دین گزاردنست: هر كه از اهل دین است اهل حسبت است. و خلافست كه عدالت و دستوری سلطان شرط هست یا نه، و درست نزدیک ما آنست كه شرط نیست:

اما عدالت و پارسائی چگونه شرط بود، كه اگر حسبت كسی خواهد- كرد كه هیچ گناه نكند، خود هرگز حسبت صورت نبندد، كه هیچ كس از معصیت معصوم نباشد. سعید بن جبیر- رضی الله عنه- میگوید: اگر ما حسبت آن وقت كنیم كه هیچ گناه نكنیم، پس هرگز حسبت نكنیم. حسن بصری را گفتند كه: كسی گوید كه خلق را دعوت مكنید تا نخست خود را پاک نكنید؟ گفت: شیطان در آرزوی هیچ چیز نیست، مگر آنكه این كلمه در دل ما آراسته كند تا در حسبت بسته شود. و انصاف درین مسئله آنست كه بدانی كه حسبت از دو گونه بود:

یكی نصیحت و وعظ، و هر كه كاری میكند، و كسی را پند دهد و گوید مكن، جز آنكه بر وی خندند هیچ فایده نبود و وعظ وی هیچ اثر نكند: این حسبت فاسق را نشاید، بلكه باشد كه بزه كار شود چون داند كه نشنوند و بر وی خندند، كه رونق وعظ حشمت شرع در چشم مردمان باطل شود. و بدین سبب است كه وعظ دانشمندانی كه فسق ایشان ظاهر بود، خلق را زیان دارد، و ایشان بدان بزه كار شوند، و ازین بود كه گفت رسول- علیه السلام-: «آن شب كه مرا بمعراج بردند، قومی را دیدم كه لبهای ایشان بناخن بری آتشین می بریدند، گفتم: شما كیستید؟ گفتند: ما آنیم كه بخیر می فرمودیم و خود نمی كردیم، و از شرّ نهی میكردیم و خود دست نداشتیم». وحی آمد بعیسی- علیه السلام- كه: «یا پسر مریم پیشتر خود را پند ده، اگر بپذیری آنگاه دیگرانرا پند ده، و اگر نه، از من شرم دار»؛