Untitled Document

محتسب - ۲

نوع دیگر حسبت آنست كه بدست بود و بقهر، چنانكه خمر بیند بریزد، و چنگ و رباب بشكند، و كسیكه قصد فسادی كند ویرا بقهر از آن منع كند، این فاسق را روا باشد: كه بر هر كسی دو چیز واجبست: یكی آنكه خود نكند، و دیگری آنكه نگذارد كه دیگری كند، اگر یكی دست بداشت دیگری را چرا باید داشت؟ اگر كسی گوید، زشت بود كه كسی جامهٴ ابریشمین پوشیده و باز حسبت كند و از سر دیگری بر كشد و خود شراب میخورد و شراب دیگران می ریزد!

جواب آنست كه: زشت دیگر بود و باطل دیگر، این ازان زشت باشد كه مهمتری دست بداشت نه از آنكه این نشاید كه اگر كسی روزه دارد و نماز نكند، این زشت باشد كه از مهمتری دست بداشت، نه از آنكه روزه داشتن باطل بود، لیكن از آنكه نماز مهمتر است؛ همچنین كردن از فرمودن مهمترست، ولیكن هر دو واجبست و یكی در دیگر شرط نیست، كه این بدان ادا كند [بدان ماند- مثل آنست] كه گوید: منع كردن از خمر بر وی واجب است با آنكه وی نخورد، چون خورد این واجب ازو بیفتد، و این محال بود.

و اما شرط دوم و آن دستوری سلطان و منشور حسبت [فرمان و حكم برای امر معروف و نهی منكر كردن] نوشتن، این نیز شرط نیست، كه بزرگان سلف خود بر سلطانان و خلفا حسبت كرده اند، و حكایت آن دراز شود. و حقیقت این مسئله بدان معلوم شود كه درجات حسبت بشناسی، و حسبت را چهار درجه است:

درجه اول پند دادن است و ترسانیدن بخدای عز وجل، و این خود بر همهٴ مسلمانان واجبست، بمنشور چرا حاجت آید؟ بلكه فاضلترین عبادتی آنست كه سلطانرا پند دهد و بخدای تعالی بترساند؛