محتسب - ۳
درجهٴ دوم سخن زشت است، چنانكه گوید: یا فاسق، یا ظالم، یا احمق، یا جاهل، از خدای نترسی كه چنین كنی؟ و این سخنها همه راست است و درست در حق فاسق گفتن، بهیچ منشور حاجت نیست؛
درجه سیم آنكه بدست منع كند: شراب بریزد و رباب بشكند و دستار ابریشمین از سر وی برگیرد، و این همچون عبادت واجب است. و هر چیزیكه در باب اول روایت كردیم، دلیل كند، بر آنكه هر كه مؤمن است ویرا این سلطنت داده است شرع، بی دستوری سلطان؛
درجه چهارم آنكه بزند و بزدن هم بیم كند [ترساندن- تهدید كردن] و باشد كه چون آن قوم در مقابله آیند و بمدد حاجت افتد قومی را جمع كند، و این باشد كه بفتنه ادا كند- چون بی دستوری سلطان باشد- اولیتر آن بود كه این بی دستوری سلطان نبود.
و نه عجب اگر درجات حسبت بگردد: كه اگر فرزندی بر پدر حسبت كند، ویرا بیش از نصیحت بلطف مسلم نباشد، حسن بصری میگوید: پند دهد و چون خشمگین خواهد شد خاموش باشد؛ اما سخن درشت گفتن چون احمق و جاهل و مانند این نشاید، و زدن وی خود البته نشاید، و كشتن وی اگر چه كافر بود، و زدن وی در حدّ- اگر چه پسر جلاد باشد- نشاید، این اولیتر بود- اگر تواند- كه خمر وی بریزد و جامهٴ ابریشمین را درز باز كند و چیزی كه از ادرار حرام ستده است بخداوند رساند و كوزهٴ سیمین بشكند و صورت كه بر دیوار نقش كرده باشند تباه كند و امثال این، ظاهر آنست كه این روا بود اگر چه پدر خشمگین شود- كه كردن این حق است و خشم پدر باطل است،