اندر علاج غفلت و ضلال و غرور و فریفتگی و گمان نیكو بردن بخویشتن - ۲
همی پندارد كه زاد حاصل كرد و مراد بخواهد یافت، چون ببادیه رسد زر عرضه كند: هیچ كس اندر روی ننگرد، حسرت و تشویر در دست وی بماند و اندر حق این قوم آمده است: «قل هل انبئكم بالاخسرین اعمالا الذین ضل سعیهم فی الحیوة الدنیا وهم یحسبون صنعا»، گفت: خاسرترین اندر قیامت كسانی باشند كه رنج برده باشند و پندارند كه كاری كرده اند، چون نگاه كنند همه غلط كرده باشند، و تقصیر این كس از آن بوده باشد كه اول همی بایست كه صرافی بیاموختی آنگاه زر ستدی تا خالص از نبهره بشناختی اگر نتوانستی بر صراف عرضه كردی، اگر نتوانستی سنگ زر بدست آوردی و صراف مثل پیرست و استاد، باید كه بدرجهٴ پیران رسد یا اندر پیش پیری باشد و كار خویش عرضه همیكند، اگر ازین هر دو عاجز آید سنگ زر شهوت ویست، هر چه هوا طبع وی بدان میل كند باید كه بداند كه باطلست، و اندرین نیز غلط افتد ولیكن غالب آن بود كه صواب آید پس نادانی اصل اولست اندر شقاوت، و این سه جنس است، و تفصیل این هر سه و علاج وی فریضه بود بشناختن: كه اصل نخستین شناختن راه است آنگاه رفتن راه و چون هر دو حاصل شود هیچ باقی نماند. و ازین بود كه ابوبكر- رضی الله عنه- اندر دعا برین اقتصار كرد و گفت: «ارنا الحق حقا وارزقنا اتباعه، حق بما نما چنانكه هست، و قدرت و قوت ده تا از پی وی برویم». و ما اندرین اصول كه گذشت علاج ناتوانستن بگفتیم، اكنون از نادانستن بگوییم.