Untitled Document

آداب متوكل چون كالا دزد ببرد - ۲

ادب چهارم آنكه اندوهگین نشود و بداند كه خیرت وی آن بود كه ببردند و اگر گوید كه در سبیل خدای تعالی كردم طلب نكند، و اگر با وی دهند نیز باز نستاند و اگر باز ستاند ملک وی بود، كه بمجرد نیت از ملک وی نشود ولكن در مقام توكل محبوب نباشد. ابن عمر را اشتری بدزدیدند، بجست تا بامداد آنگاه گفت فی سبیل الله و با مسجد آمد و نماز می كرد، یكی بیامد كه اشتر فلان جایست، نعلین در پای كرد و پس گفت استغفرالله و بنشست و گفت: گفته بودم كه در سبیل خدای تعالی كردم، اكنون گرد آن نگردم. و یكی از مشایخ گوید كه برادری را بخواب دیدم در بهشت ولكن اندوهگین، گفتم: در بهشت چرا اندوهگینی؟ گفت: این اندوه تا قیامت با من خواهد بود كه مقامات عظیم بمن نمودند در علیین كه در همه بهشت آن نبود، شاد شدم، چون قصد آن كردم منادی آمد كه ویرا باز گردانید كه این كسی را بود كه سبیل رانده نبود، گفتم: سبیل راندن كدام بود؟ گفت: تو گفتی كه فلان چیز در سبیل خدای و آنگاه بسر نبردی، اگر تو تمام كردی این نیز تمام بتو دادندی. و یكی در مكه از خواب بیدار شد، هامیانی [همیان- كیسهٔ دراز چرمی جای پول كه بر كمر بندند] زر داشته بود ندید، یكی از بزرگان عابدان آنجا بود ویرا متهم كرد، آنكس ویرا بخانه برد و گفت: زر چند بود؟ گفت: چندین، چندان كه وی گفت بوی داد چون بیرون آمد خبر شنید كه هامیان وی یكی از یاران وی ببازی برگرفتست، باز گشت و زر با نزدیک وی برد هر چند گفت قبول نكرد گفت آن در نیت خویش سبیل كردم، آخر بفرمود تا همه بدرویشان دادند. و هم چنین اگر كسی نانی میبرد تا بدرویش دهد درویش رفته باشد كراهیت داشته اند با خانه بردن و بخوردن، بدوریش دیگر داده اند.