ستودن مردمان و فصالی كردن است - ۲
اما ممدوح را از دو وجه زیان دارد: یكی آنكه عجبی و تكبری در وی پدید آید: عمر -رضی الله عنه- نشسته بود با دره، جارود مردی بود، آنجا فرود آمد، یكی گفت: این مهتر ربیعه [بزرگ قبیله ربیعه] است چون بنشست عمر -رضی الله عنه- وی را دره بزد گفت: یا امیرالمؤمنین این چیست؟ گفت: نشنیدی كه این مرد چه گفت؟ عمر گفت: ترسیدم كه چیزی اندر دل تو افتد، آن عجب خواستم كه در تو بشكنم. و دیگر آنكه چون بعلم و صلاح بر وی ثنا گویند كامل شود اندر مستقبل و گوید: من خود بكمال رسیدم، و ازین بود كه در پیش رسول -صلی الله علیه وسلم- مدح كردند، گفت: گردن وی بزدی، اگر بشنود نیز فلاح نكند. و رسول -علیه السلام- گفت: «اگر كسی با كاردی تیز نزدیک كسی شود بهتر از آن بود كه اندر روی وی ثنا گوید». و زیاد بن اسلم گوید: هر كه مدح بشنود شیطان اندر پیش وی آید و وی را از جای برگیرد، ولیكن مؤمن خویشتن شناس بود و تواضع كند.
اما اگر جای این شش آفت نباشد مدح كردن نیكو بود، و رسول -صلی الله علیه وسلم- بر صحابه ثنا گفته است گفت: «یا عمر، اگر مرا بخلق نفرستادندی ترا فرستادندی» و گفت: «اگر ایمان جملهٔ عالم با ایمان ابوبكر مقابله كنند، ایمان وی زیادت آید» و امثال این: كه دانست كه ایشانرا زیانی ندارد.
و اما ثنا گفتن بر خویشتن مذموم است و زشت بود و حق تعالی نهی كرده است و گفته است: «فَلَا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ [خود را بپاكی نستایید]» اما اگر كسی مقتدا بود و حال خویش تعریف كند تا ایشان توفیق قُدوت [پیروی كردن] یابند روا بود، چنانكه رسول -صلی الله علیه وسلم- گفت: «انا سید ولد آدم ولا فخر [من خواجهٔ زادگان آدمم و بدین فخر نمیكنم]» یعنی كه بدین سیادت فخر نكنم، كه بدان فخر كنم كه مرا این داد، و برای آن گفت تا همه متابعت وی كنند. یوسف -علیه السلام- گفت: «اجعلنی علی خزائن الارض انی حفیظ علیم [خدایا مرا بر گنجهای زمین مسلط فرما كه من نگهبان دانائی هستم]».