مناقب شیخ الاسلام احمد النامقی الجامی قدس سرّه العزیز - ۳
ای سالک اگر از حضرت الهی طمعی داری و خواهی رستنی كوش در زهادت و بر كلمه شهادت رفتنی. در شب كور جوانی تا در روز قیامت چه توانی، بركی افزای از عملها و ترک نمای املها كه امل اكسون تلبیس است و افسون ابلیس، خصوصا بوعظ بی اشتباه (الدنیا ساعة) و لفظ پر انتباه (فاجعلها طاعة) گذر كن بشورستان و نظر كن بگورستان تا بینی چندین مقابر و مزار و خفته نازنینان صد هزار، جهد كردند و كوشیدند و در تاب حرص و امل جوشیدند، باب و رنگ جهان شیفته شدند و برنگ غنائم و اثقال فریفته شدند. بدریاها درآمدند و بكهسارها برآمدند، از جواهر دره ها و از زر و سیم صره ها بشور و بیم بر میان بستند حیله نمودند و نقد ربودند عاقبت مردند و حسرتها بردند، القصه انبارها انباشتند و غم دنیا بر دل بگذاشتند. ناگاه از كنار امل كشانیدند و جمله را شربت اجل چشانیدند.
دنیا چیست خسی وای بر كسی كه غافل ماند از فردا (واتّبع هواه فتردی)، نه بینی چندین هزار امنای امین و نقبای روی زمین و هنرمندان متنوع و خردمندان متضرع كه عالمی عتبه ایشان بوسیدند عاقبت مردند و پوسیدند. آری سرانجام همانست و پایان انجام همان.
ای نفس از مرگ بیندیش و امل بردار از پیش، وگرنه دوزخ جای و ماوای تو وای تو، بین دوستان پاک و عزیزان زیر خاک كه دعای ترا جویانند و بزبان حال گویانند كه ای جوانان غافل و پیران بیحاصل دیوانه اید كه چنین در خوابید و بیگانه اید كه در نمی یابید كه در خاک و خون خفته ایم و چهره در نقاب چون نهفته ایم هر یكی ماه دو هفته ایم و در هفته از یاد شما رفته ایم،