مناقب شیخ الاسلام احمد النامقی الجامی قدس سرّه العزیز - ۴
ما نیز پیش از شما برباط كامرانی بودیم و انبساط جهانبانی مینودیم. پستان عروس دنیا مكیدیم عاقبت تلخی مرگ چشیدیم و از زندگانی وفا ندیدیم. تا خبر شد هر یكی را علی حده تند باد (ما ینظرون الّا صیحة واحدة) بباد فنا بر داده و بخاک فنا افتاده. نه از اهل و عیال دیدیم مرحمتی و نه از مال و منال یافتیم منفعتی. هم قانعیم با این همه ندامت اگر در پیش نبودی روز قیامت، اكنون نه ما را بالشی نه قاشی نه فرشی نه فراشی. نه حرهء نه حرمی نه نقدهء نه درمی. نه وجوهی نه جباهی نه شكوهی نه سپاهی. نه امكان صوت و صدائی نه سامان نطق و ندائی كیستیم مشتی گدایی، حظ ما از دنیا حرمانست شحم و لحم ما نصیب كرمانست، وقتی كه ما را امكان بود گوهر در كان بود، می یافتیم فرا غبالی و داشتیم خوش حالی، نكردیم هنری و نجستیم خبری، در پریشانی افتادیم و بر همان جان دادیم، اگر ندارید جنون در ما نگرید كنون كه روح هر یک می زارد و اشک بحسرت میبارد و مصیبت حال خود میدارد حاصل ما نه قانیست در پردها پشیمانیست بر كردها.
ای مژده یافتگان (لهم البشری) چه می كنید این كنده پیر شوهر كش را، روی آورید براه و در ما كنید نگاه كه نه از نام ما خبریست و نه از اجسام ما اثریست، ابدان ما ربزیده و اشخاص ما پوسیده كله های ما كوفته و مقبره ما ناروفته، خانمان ما خراب منزل و مكان ما تراب، در بستر ما دیگری نائب یتیمان ما از خانه غائب، طره طرار ما باد برده و لاله رخسار ما خاک خورده، ابروی خمیدهء ما هلاک نرگس دیدهء ما بخاک.
عقیق لبان ما گرد آمیخته و در دندان ما در لحد ریخته، بلبل فصیح زبان فرو بسته حقه یاقوتی دهان در هم شكسته، جوارح چابک ما و اعضای نازک ما زخم خورده شورستان و خاک توده گورستان، مرغ روح از ما رمیده و خاک حسرت از خاک ما رمیده، عبرت زایندگانیم و موعظت آیندگانیم،