Untitled Document

خیر تمامترین علم است و شر تمامترین جهل

بدانكه هر چه خلق آنرا خیر داند از سه حال بیرون نبود: یا خوش است در حال، یا سودمندست در مستقبل، یا نیكوست در نفس خویش؛ و هرچه آنرا شر دانند یا ناخوش است در وقت، یا زیان كارست در مستقبل، یا زشتست در نفس خویش، پس خیر تمامترین آنست كه این همه در وی جمع است، كه هم خوشست و هم نیكو و هم سودمندست، و این نیست مگر علم و حكمت؛ و شر تمامترین جهلست كه هم ناخوش است و هم زشت و هم زیانكار. و بدانكه هیچ چیز از علم خوشتر نیست لكن نزدیک كسی كه دل وی بیمار نبود، و بدانكه جهل درد كند در حال و ناخوش بود، كه هر كه چیزی نداند و خواهد كه داند درد جاهلی خویش می یابد، و جهل زشتست ولكن این زشتی در وی ظاهر نیست اما در درون دلست كه صورت دل را كوژ گرداند. و این از زشتی ظاهر زشت ترست، و چیز بود كه نافع بود و لكن ناخوش بود چون بریدن انگشت از بیم آنكه دست تباه شود، و چیز بود كه از وجهی سود دارد و از وجهی زیان چون كسی كه مال بدریا اندازد و چون كشتی غرق خواهد شد تا خویشتن سلامت یابد.

شعر و سرود

و اندر كتاب سماع شرح كردیم كه این حرام نیست: كه اندر پیش رسول شعر خوانده اند، و حسان را فرمود تا كافرانرا جواب دهد از هجاء ایشان؟ اما آنچه دروغ بود یا هجاء مسلمانی باشد یا دروغی بود اندر مدح، آن نشاید! اما آنچه بر سبیل تشبیه گویند -كه آن صنعت شعر بود- اگر چه صورت دروغ بود حرام نباشد: كه مقصود از آن نه آن بود كه آن اعتقاد كنند، كه این چنین شعر بتازی پیش رسول -علیه السلام- خوانده اند.