Untitled Document

عجب بقدرت وجمال و نسب حماقت محض است - ۲

چنانكه حق تعالی گفت: «ولا یشفعون الا لمن ارتضی [میانجی نخواهند شد جز برای كسیكه خداوند خشنود باشد]» و فراخ رفتن بر امید شفاعت همچنان بود كه بیمار احتما نكند و هر چیز همی خورد بر اعتماد آنكه پدرم طبیب استادی است! او را گویند بیماری باشد كه چنان گردد كه علاج نپذیرد و استادی طبیب سود ندارد، باید كه مزاج چنان بود كه طبیب آنرا علاج تواند كرد و نه هر كه بنزدیک ملوک محلی دارد همه گناه را شفاعت تواند كرد بلكه كسیكه ملک ویرا دشمن دارد شفاعت هیچكس نپذیرد، و هیچ گناهی نبود كه نتواند بود كه سبب مقت باشد، كه خدای تعالی سخط خویش اندر معصیت پوشیده بكرده است، باشد كه آنچه كمتر دانی سبب مقت آن بود، چنانكه حق تعالی گفت: «وتحسبونه هینا وهو عند الله عظیم» شما آسان همی گیرید و بنزدیک خدای تعالی بزرگ است، و همهٔ مسلمان را نیز امید شفاعت هراس برنخیزد، و با هراس عجب فراهم نیاید، «والله اعلم واحكم».

مكتوب سی و هفتم (۳۷)

نیز بملا عبدالرزاق در حرمت سوال و اباحت آن عند الضرورة و احادیثی كه درین باب وارد شده. صلاح آثار ملا عبدالرزاق پرسیده بود كه مقرر است كسیكه قوت شب ندارد او را سوال كردن حلال است، آیا این حكم از روی رخصت است و عزیمت ورای آنست یا نه. مخدوما این حكم از راه رخصت است و عزیمت در ترك سوال است، مهما امكن بسؤال اقدام نه نمایند غایت امر در سوال هنگام شدت احتیاج اباحت است در رنگ اكل میتة واكل لحم خنزیر كه در حالت مخمصة مباح است سؤال متضمن سه چیز است كه هر كدام قبیح است: اول اظهار شكایت است از حق تعالی و بیان قصور نعمت اوست سبحانه از وی و این محرم است الا بضرورة كاكل المیتة، دوم اذلال نفس است لغیر الله تعالی و مؤمن را نمیرسد كه خود را ذلیل سازد بغیر از مولای خود الا بضرورة، سوم ایذای مسئول عنه است غالباً و ایذا حرام است.