پیدا كردن تفكر در عجایب خلق خدای تعالی - ۴
پس گردن از هفت مهره بیافرید و برگ و پی كه بر وی پیچید محكم بكرد و سر بر وی تركیب كرد، و پشت از بیست و چهار مهره بیافرید و گردن بر وی نهاد پس استخوانهاء سینه بیافرید بر پهنا و در آن مهره ها ساخت، و همچنین دیگر استخوانها و شرح آن درازست، و در جملهٔ تن تو دویست و چهل و هشت استخوان بیافرید هر یكی برای حكمتی دیگر تا كار تو راست و ساخته باشد، و اینهمه ازین آب سخیف آفرید، اگر یكی از استخوانها كمتر شود باز از كار باز مانی، و اگر یكی زیادت شود باز آن در مانی. پس چون ترا در جنبانیدن این استخوانها و اندامها حاجت بود، در جمله اندامهاء تو پانصد و بیست و هفت عظله بیافرید هر یكی بر شكلی، بعضی بر شكل ماهی میان ستبر و سر باریک، بعضی خرد و بعضی بزرگ، مركب از گوشت و پی و از پرده ای كه غلاف وی باشد: بیست و چهار از برای آنست تا تو چشم و پلک از همهٔ جوانب توانی جنبانید، و دیگران برین قیاس كن كه شرح آن نیز دراز است. پس در تو سه حوض بیافرید و از وی جویها بجملهٔ تن گشاده كرد: یكی دماغ كه ازان جویهای اعصاب بیرون آید و بهمه تن رسد تا قدرت حس و حركت دران میرود، و از وی جویی بدرون مهره هاء پشت بیرون نهاد تا اعصاب از مغز دور نشود، و الا خشک شدی، و دیگر حوض جگر، و از وی رگها بهفت اندام گشاده كرد تا غذا در وی روان باشد، و سیم حوض دل و از وی رگها بهمهٔ تن گشاده كرد تا روح در وی روان باشد و از دل بهفت اندام میرسد.
پس تفكر در یک عضو خویش كن كه هر یكی چون آفرید و برای چه آفرید: چشم را از هفت طبقه بیافرید بر هیات و لونی كه ازان نیكوتر نباشد،