پیدا كردن حقیقت نیكویی كه چیست - ۲
و صدق و علم صفت یک جزوست از ذات صدیق كه جزء لا یتجزی گویند، این نه شكل دارد و نه لون، و این نزدیک گروهی جای گیرست و نزدیک گروهی جای گیر نیست، بهر صفت كه هست ویرا شكل و لون نیست و محبوب آنست نه پوست و گوشت ظاهر. پس هر كه را عقل بود جمال باطن انكار نكند و آنرا دوست تر دارد از صورت ظاهر كه بسیار فرق بود میان كسی كه صورتی را دوست دارد كه بر دیوار نقش كنند و میان كسی كه پیغامبری را دوست دارد، بلكه كودک خرد چون خواهند كه كسی را دوست دارد از مردگان، چشم و ابروی ویرا صفت نكنند بلكه سخاوت و علم و قدرت وی صفت كنند، و چون خواهند كه دشمن دارد زشتی باطن وی حكایت كنند نه زشتی ظاهر، و بدین سبب صحابه را دوست دارند و ابوجهل را دشمن. پس پیدا شد كه جمال دو است: ظاهر و باطن، و جمال صورت باطن محبوبست هم چون ظاهر، بلكه محبوب ترست نزدیک آنكه اندكی عقل دارد.
علاج طول امل
بدانكه علاج دفع سبب بود، چون سبب بدانستی به دفع آن مشغول باشید اما سبب دوستی دنیا را علاج بدان كند كه گفته ایم در كتاب حب دنیا، و در جمله هر كه دنیا را بداند دنیا را دوست ندارد: كه بداند كه لذت وی روزی چند است كه بمرگ ناچار باطل شود، و آنگاه در حال منغص و مكدرست و از رنج خالی نیست و هرگز كسی را صافی نشده است؛ و هر كه از طول آخرت بیندیشد و از مختصری عمر؛ داند كه فروختن آخرت بدنیا هم چنان بود كه كسی درمی در خواب دوستر دارد از دیناری در بیداری، كه دنیا چون خوابیست: (الناس نیام، فاذا ماتوا انتبهوا [مردمان خفتگانند و چون بمیرند بیدار شوند]) و اما جهل را علاج بفكر صافی و معرفت حقیقی كند: كه بداند كه مرگ چونكه بدست وی نیست آنوقت بیاید كه خواهد، تا بر جوانی اعتماد نكند یا بر كاری دیگر.