Untitled Document

شناختن اسباب در دفع ضرر - ۲

پس هر كه سلاح برگرفت در حذر كردن از عدو، متوكل بدان بود كه اعتماد بر قوت و سلاح نكند و چون بر در قفل نهاد اعتماد بر قفل نكند، كه بسیار قفل باشد كه دزد را دفع نكند، و نشان متوكل آن بود كه اگر با خانه شود دزد كالا برده باشد راضی بود بقضاء خدای تعالی و رنجور نشود، بلكه بیرون شود بزبان حال می گوید كه قفل نه برای آن بر می نهم تا قضاء تو دفع كند، لكن تا سنت ترا موافقت كنم، بار خدایا اگر كسی را بدو این مال تسلط كنی راضیم، بحكم آنكه ندانم كه این برای روزی دیگری آفریدی و بعاریت بمن سپردی یا بمن آفریدی؟ پس اگر در خانه ببندد و چون باز آید كالا در خانه نبیند و رنجور شود، فایدهٔ وی آنست كه بدانست كه توكل وی درست نیست و آن عشوه بود كه نفس وی میداد، اما اگر خاموش بود و گله نكند باری درجهٔ صبر بیافت و اگر در شكایت كردن ایستد و در طلب دزد استقصاء نماید از درجهٔ صبر نیز بیفتاد و بدانست كه وی نیز نه از صابران است و نه از متوكلان، تا باری دعوی در باقی كند، و این فایدهٔ تمام باشد كه از دزد حاصل آید. سوال: اگر كسی گوید كه اگر بدان محتاج نبودی در نبستی و نگاه نداشتی؛ چون نگاه داشت برای حاجت و بردند چگونه ممكن گردد كه رنجور نشود؟ جواب: آنست كه بدان ممكن گردد كه: تا خدای تعالی بدو داده بود گمان میبرد كه مگر خیرت وی در آنست كه این با وی بود، و نشان این آنكه خدای تعالی بوی داده بود، و اكنون خیرت وی در آنست كه با وی نبود، و نشان این آنكه از وی باز ستد، پس بخیرت خویش در هر دو حال شاد باشد و ایمان آورد بدانكه خداوند نكرد در حق وی الا آنكه خیرت وی بود؛ وی خیرت وی نداند خداوند بهتر داند چون بیمار كه پدری مشفق دارد و طبیب، اگر طعام و گوشت دهد وی شاد شود، گوید اگر نه آنستی كه آثار تندرستی می بیند ندادی، و اگر گوشت بازگیرد شاد شود، گوید اگر نه آنستی كه میداند كه زیان من در آنست باز نگرفتی، و تا این ایمان نباشد توكل درست نباشد و حدیث بی اصل بود.