اندر بیان كردن راه صدیقان و ابدالان و صفت ارباب حقیقت - ۲
پس هر كه كاری كند مرا از كارهای من كه او دران انباز كند كسی دیگر را با من من از آنكار بیزارم و آن كار آن شریک راست پس چون حق سبحانه وتعالی از كار بانبازی بیزارست در كار وی شریک شرط نباشد چون كار باخلاص كردی چنان باید كه آن كار بفرمان خدای و رسول باشد نه بفرمان دیو و دیو مردم و از هر چه ترا نهی كرده اند ازان پرهیز كنی تا ازان قوم باشی كه میگوید (إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیكٍ مُّقْتَدِرٍ* القمر:۵۳- ۵۵) و هر نیكی كه خدای عز وجل وعده كرده است نه ناپاكانرا و هر جائیان را زیرا كه هر كه او با هر كسی نشیند و از هر جوی آبخورد هرگز احوال او راست و پیراسته نباشد و متقی نباشد دیگر چنان باید كه با هر كه نشینی ببدیء او اقتدا نكنی به نیكیء او اقتدا كنی و هیچ كسی نباشد كه نیكی و بدی در وی نباشد مهتر صلوات الله علیه می گوید (خُذْ ما صفا ودَعْ ما كَدَرَ) دیگر از دنیا و كار دنیا و طلب دنیا بدون قناعت كنند و در كار دین بمرتفع گرایند و بدون قناعت نكنند دیگر با مردمان خلق نیكو ورزید و معاملت چنان كنید كه اگر ایشان با تو كنند روا داری دیگر چون در دل خود دوستیء دنیا و مدح و ثنای خلق بینی زینهار كه در چوال غرور و پنداشت خود نشوی كه هم بران بمانی و هرگز بهیچ مقام نرسی از مقامات راه دین و دوستان خدای عز وجل دیگر گفتار زبان با عزم دل راست باید كرد زیرا كه چون این دو راست نباشد هیچ كار راست نباشد دیگر دست و پای و فرج و شكم و حلق و چشم و گوش از ناشایستیها نگاه باید داشت كه هر یكی دری است كه فتنه درآید ازین درها و بدار الملک شود و دار الملک را بهم برآرد و مشوش گرداند و دار الملک در دنیا دل أولیای اوست چنانكه می فرماید (قلوب احبابی دار ملكی)