مكتوب هفتم
بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمد لله وسلام علی عباده الذین اصطفی اما بعد مخدومی مكرمی جناب مولوی محمود شیرازی صاحب دام فیضه و عنایته از فقیر حقیر لا شئ عثمان عفی عنه پس از تسلیمات و تكریمات آنكه مكتوبین شریفین پی در پی بفاصله اندک رسید كوائف مندرجه اش بوضوح انجامید آنچه گفتگوی مولوی بود بسیار تعجب دست داد و دعاء اللهم لا تكلنا الی انفسنا طرفة عین ولا اقل من ذلك خواند و وجه تعجب كه برای حطام دنیوی كه چند روزه است وبادنی ما یكفی به میگذرد این قدر بار گران بمجاهدات و ریاضات خود را در مهلكه انداخته كه فلان غنی كه فی الحقیقة مفلس تر ازو شان كسی نیست دنیا شد صراط مستقیم را گذاشته جان خود را از كبرای دین كه مقبولین عرب و عجم است بهتر و كلانتر بنظر محبوسین عقل عقیل داده تا كه معتقد گردند و چیزی زهر ازو شان بدست آرم این چه عقل است او تعالی شانه هدایت كند و اهل الله می فرمایند كه دروغ بی فروغ جز رسوائی نیست الله تبارک و تعالی فقیر را و دوستان فقیر را ازین چنین مهلكه نگهدارد و فی الحقیقت آن جناب را موجب بسیار عبرت است كه این قدر سالها ریاضات و مجاهدات كشیده و میوه و نتیجه همین بدست آورده و با وجودی غلطی خود نسبت تخطیه بكبرای دین متین كلانی پنداشته اند نعوذ بالله من الشیطان الرّجیم اللهم (رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنتَ الْوَهَّابُ* آل عمران:۸) بكار بار خود با وجود استغفار سرگرم باشند و از خوشی عاجله همواره ترسان و لرزان باشند.