Untitled Document

دعا مناقض رضا نیست - ۲

و گفته است اگر بنده ای را بمشرق بكشند كسی بمغرب بدان رضا دهد اندران شریكست. پس هر چند كه معصیت قضاء خدای تعالی است ولكن ویرا دو رویست: یكی تا بنده داند كه این باختیار ویست، و نشان آنست كه وی ممقوت [دشمن داشته] حقست و یكی تا بداند كه بقضا و تقدیر حق تعالی است، پس بدان وجه كه قضا كرده است كه عالم از معصیت و كفر خالی نباشد بدین رضا باید داد، اما بدان وجه كه اختیار بنده است و صفت ویست و نشان آنست كه خدای تعالی ویرا دشمن دارد بدین رضا نباید داد، و این متناقض نبود: كه اگر كسی را دشمنی بمیرد كه نیز دشمن دشمن او بود هم اندوهگین شود و هم شاد، ولكن بوجهی اندوهگین شود و بوجهی دیگر اندوهگین نشود،  و متناقض آن وقت بود كه هر دو از یک وجه بود، و هم چنین از جایی كه معصیت غالب بود مهم است گریختن، چنانكه گفت: «اخرجنا من هذه القریة الظالم اهلها [(خدایا) ما را ازین قریه كه مردمش ستمگرند بیرون بر]»، و همیشه سلف از چنین شهر كه معصیت سرایت كند و اگر نكند عقوبت آن سرایت كند چنانكه گفت: «واتقوا فتنة لا تصیبن الذین ظلموا منكم خاصة [بترسید از بلایی كه تنها دامنگیر كسانی از شما كه ستم كردند نخواهد شد]» گریخته اند، و اگر كسی جایی بود كه چشم وی بنامحرمی افتد از آنجا بگریزد این مخالف رضا نبود، و اگر در شهر قحط بود و تنگی. روا بود كه بشود، مگر كه طاعون بود كه از آن نهی است، كه اگر تن درستان بشوند بیماران ضایع مانند، اما دیگر بلاها چنان نیست، بلكه اسباب چنانكه نهاده است بجای می باید آورد بر وفق فرمان و بدانچه حكم وی بود، پس از آنكه فرمان بجای آوردی راضی می باید بود و می باید دانست كه خیرت درآنست.