تاكتیک انگلیسها - ۱
جاسوس انگلیسی، هیمفر میگوید: منشی نظارت مستعمرات از دستم گرفته به یک اطاق وزارت داخل ساخت. درین اطاق با یک چیز بسیار جالب روبرو شدم. در اطراف یک میز گرد، ده نفر نشسته بودند. اولین آنها، به قیافت پادشاه عثمانی بود. تركی و انگلیسی میدانست. دومین آن، به قیافت شیخ الاسلام كه در استانبول اقامت دارد، بود. سومین آن، به قیافت شاه ایران بود. چهارمین آن، به قیافت وزیر دربار ایران و پنجمین آن، به قیافت بزرگترین عالم تشیع، كه در نجف اقامت داشت، بود. و این سه تن آخری، انگلیسی و فارسی میدانستند. دبیر (سكرتر) گفت: (این پنج شخص، آن پنج شخصی را كه در آن سرزمینها اقامت دارند تمثیل میكنند. بخاطر درک این مطلب، كه آنها صاحب چه مفكوره هستند، اینها را مانند اصل هایشان تربیت كردیم. ما معلوماتیرا كه در مورد اشخاص مقیم در استانبول، تهران و نجف، بدست می آوریم و به اینها میفهمانیم. اینها نیز خود را، بجای اصل هایشان كه در جاهای فوق الذكر اقامت دارند قبول میكنند. ما از آنها سوال میكنیم، آنها نیز جواب میدهند. نظر به تثبیت ما، جواب های اینان، با جواب های آنان هفتاد درصد مطابقت میكند. (با این اصول، به قابلیت تفكر سلاطین و علمای مسلمانان، چه از شیعه و چه از اهل سنت باشد آگاهی می یابیم. بخاطر مجادله با آنها، در موضوعات سیاسی و دینی، به دریافت تدابیر معاونت كننده، تلاش میورزیم. مثلاً: وقتی بدانی كه دشمن از كدام جانب می آید، مطابق به آن، آمادگی گرفته عساكر خویشرا به جاهای مناسب قرار میدهی و او را پریشان میسازی. اما اگر ندانی كه دشمن از كدام طرف، حمله ور میشود، عساكرت را بشكل تصادفی به هر طرف تقسیم كرده و در نتیجه مغلوب خواهی شد. عیناً همان گونه، اگر، دلائلی را كه مسلمانان در مورد حق بودن دین و مذهب خود ارائه میكنند بدانی، میتوانی بالمقابل، دلائلی بتراشی كه استدلالات آنها را فرسوده بسازد.