Untitled Document

حكایت

در تذكرة الاولیا می آرد در مقامات سلطان ابراهیم ادهم رحمة الله علیه كه گفت هیچكس درنیافت پایگاه مردان را بنماز و روزه و غزو و حج مگر آنكه دانست كه در حلق خود چیزی می آرد حلال ابراهیم ادهم رحمة الله علیه را گفتند كه اینجا مردی صاحب وجدست و حالتی عظیم دارد و ریاضت نیكو می كند ابراهیم رحمة الله علیه پیش او رفت جوان گفت سه روز مهمان ما باش سه روز مراقب حال او می بود زیادت ازان بود كه گفته بودند ابراهیم رحمة الله علیه را غیرت آمد كه ما همچنین فسرده و او همه شب بی خواب و بیقرار خواست تا حال او معلوم كند كه شیطان بر وی راه یافته و یا همه خالص ست تفحص حال لقمه او كردند نه بوجه بود گفت الله اكبر حال وی شیطانی است پس جوان را گفت تو نیز سه روز مهمان ما باش جوان را بیاورد و لقمه خود میداد حال جوان گم شد و شوق جوان و عشقش نماند جوان ابراهیم رحمة الله علیه را گفت این چه بود كه تو با من كردی گفت لقمه تو نه از وجه بود شیطان با آن بهم در درون تو میرفت و می آمد چون لقمه حلال بباطن فرو شد بلقمه حلال اصل كارت بنمود تا بدانی كه اساس این حدیث لقمه حلال ست و لقمه حرام دل را تاریک و بیمار گرداند در تذكرة الاولیا می آرد كه ذوالنون مصری گفت رحمة الله علامت دل بیمار چهار چیزست یكی آنكه از طاعت حلاوت نیابد دویم آنكه از حق ترسناک نبود سیم آنكه در چیزها بعبرت ننگرد چهارم آنكه فهم نكند آنچه از علم شنود