Untitled Document

ذكر امیر المؤمنین ابوبكر صدیق رضی الله تعالی عنه - ۲

و ازانجمله آنست كه امیرالمؤمنین ابوبكر صدیق رضی الله عنه گفته است كه پیش از بعثت رسول صلی الله علیه وسلم بقصد تجارت بجانب یمن رفته بودم بر شیخی از قبیله ازد فرود آمدم كه وی كتب آسمانی خوانده بود و عمر وی بچهار صد سال رسیده بود چون مرا بدید گفت گمان می برم كه تو از حرم مكّه ای گفتم آری گفت از قریشی گفتم آری گفت از بنی تیمی گفتم آری گفت یک علامت دیگر مانده گفتم آن كدام است گفت شكم خود را برهنه كن گفتم نمی كنم تا نگوئی كه مقصود تو چیست گفت در كتب یافته ام كه در حرم پیغمبری مبعوث خواهد شد كه ویرا دو معاون باشند جوانی و كهلی امّا الفتی فخواض غمرات و امّا الكهل فابیض نحیف علی بطنه شامه شكم خود را برهنه كردم دید كه بر بالای ناف من خالی است سیاه گفت سوگند بربّ الكعبه كه تو آن كهلی پس مرا وصیت كرد و گفت ایاك والمیل عن الهدی وتمسك بالطریقه المثلی وخفف الله فیما اعطاك چون كارهای خود را در یمن بساختم و آمدم تا ویرا وداع كنم بیتی چند بمن داد كه این را بان پیغمبر برسان چون بمكّه رسیدم رسول صلی الله علیه وسلم مبعوث شده بود صنادید قریش بدیدن من آمدند گفتم در میان شما هیچ امری غریب واقع شده است گفتند كدام امر ازین غریب تر كه یتیم ابوطالب دعوی نبوّت میكند ما منتظر تو بودیم چون آمدی تو كفایت این خواهی كرد ایشانرا بهر نوعی كه بود دفع كردم و خبر رسول صلی الله علیه وسلم پرسیدم گفتند كه در خانهٔ خدیجه است رضی الله عنها رفتم و در بكوفتم رسول صلی الله علیه وسلم بیرون آمد گفتم ای محمد ترا در منازل اهل تو نیافتم میگویند دین آبا و اجداد خود را گذاشتهٔ گفت ای ابوبكر من رسول خدایم بتو و بهمه مردان بخدای تعالی ایمان آر گفتم دلیل تو برین چیست گفت آنكه شیخ ازدی كه در یمن دیدی