مراقبت حركات و سكنات خود - ۲
و آنكه اخلاق نیكو از وی پدید آید، آن را طاعت گویند. و حركات و سكنات آدمی از این دو خالی نبود. و دل همچون آیینهٔ روشن است، و این اخلاق زشت چون دودی و ظلمتی است كه بوی همیرسد و ویرا تاریک همیگرداند، تا فرا راه حضرت الهیت نبیند و محجوب شود؛ و این اخلاق نیكو نوریست كه بدل میرسد، و ویرا از ظلمت معصیت میزداید، و از برای این گفت رسول علیه السلام: « أَتْبِعِ السَّيِّئَةَ الْحسنةَ تَمْحُهَا»، «از پی هر زشتی نیكوئی بكن تا آنرا محو كند». و در قیامت دل باشد كه بصحرا آید، اما [یا] روشن و اما تاریک: «فلا ینجوا إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ» [پس نجات نخواهد یافت مگر كسیكه بیاید پیش خدا با دلی سلیم].
دل آدمی، در ابتدای آفرینش، چون آهنست كه از وی آیینهٔ روشن بیاید، كه همه عالم در وی بیاید – اگر ویرا چنانكه باید نگاهدارند – وگرنه جمله زنگار بخورد، و چنان شود كه نیز از وی آیینه نیاید، چنانكه حق تعالی گفت: « كَلَّا بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ» [نی نی: بلكه زنگ بسته است بر دل ایشان، آنچه میكردند].
حقیقت دنیا و آفت دنیا و غرض دنیا - ۱
پس ویرا در دنیا بدو چیز حاجتست، یكی آنكه دلرا از اسباب هلاک نگاه دارد، و غذای وی حاصل كند، و دیگر آنكه تن را از مهلكات نگاه دارد، و غذای وی حاصل كند. و غذای دل معرفت و محبت حق تعالی است، كه غذای هر چیزی مقتضی طبع وی باشد، كه آن خاصیت وی بود، و از پیش پیدا كرده آمد [پیدا كردن: شرح دادن و ذكر كردن] كه خاصیت دل آدمی اینست، و سبب هلاک وی آنست كه بدوستی چیزی جز حق تعالی مستغرق شود. و تعهد [نگاهداری و پرستاری] تن برای دل میباید، كه تن فانی است، و دل باقی. و تن دل را همچون اشترست حاجی را – در راه حج – كه اشتر برای حاجی باید،