Untitled Document

در برابر نمام چه باید كرد - ۲

و اگر خواهی كه توبه كنی عفو كنیم، گفت: توبه كردم یا امیر المؤمنین یكی فرا حكیمی گفت كه: فلان كس ترا چنین گفته است، گفت: بزیارت آمدی و سه خیانت كردی: برادری را اندر دل من ناخوش كردی، و دل فارغ من مشغول كردی، و خود را به نزدیک من فاسق و متهم كردی. سلیمان بن عبد الملک یكی را گفت: تو مرا چیزی گفتهء؟ گفت: نی، گفت: عدل معتمدی حكایت كرد، زهری نشسته بود، گفت: یا امیر المؤمنین، نمام عدل نباشد؛ هر كه سخن كسی بتو آورد سخن تو نیز بدیگران برد، از وی حذر باید كرد و بحقیقت ویرا دشمن باید داشت كه فعل وی هم غیبت است و هم عذر و خیانت است و هم غل و حسدست و هم نفاق و تخلیط است و فریفتن، و این همه از خیانت است. و گفته اند: نمام و غماز آنست كه راست از همه كس نیكو بود مگر از وی، و مصعب بن الزبیر گوید كه: نزدیک ما پذیرفتن غمز [سخن چینی] از غمز بترست كه سعایت [خراج و باج گرفتن] دلالت است و قبول اجازت است. و رسول -علیه السلام- گفت: «غماز حلال زاده نیست». و بدانكه شر مخلط و نمام عظیم است، و بود كه بسبب ایشان خونها ریخته شود: یكی غلامی میفروخت، گفت: اندر وی هیچ عیبی نیست الا نمامی و تخلیط، آنكس بخرید و گفت: باک نیست، غلام فرا زن گفت كه: این خواجه ترا دوست ندارد و كنیزكی خواهد خرید، اكنون چون بخسبد اُستره [تیغ] برگیر و از زیر حلق وی موی باز كن تا من ترا جادویی آموزم تا عاشق تو گردد؛ و با خواجه گفت: این زن بر كسی عاشق است و ترا بخواهد كشت، تو خویشتن را خفته ساز تا ببینی، مرد خویشتن خفته ساخت: زن همی آمد و استره در دست گرفته تا دست فرا كرد و محاسن وی برگرفت، مرد شک نكرد كه ویرا بخواهد كشت، مرد برجست و زنرا بكشت، خویشاوندان زن بیامدند و مرد را بكشتند، و خویشان مرد بیامدند جنگ كردند و بسیار خونها ریخته شد.